علمی-اجتماعی
|
||||||||||||||||
جمعه 12 تير 1389برچسب:, :: 10:43 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
وقتی در ماه مبارک رمضان، ایران، کیسه کش بازنشسته ی سفید مفید و یه قدری هم مشکل اخلاقی دار ، در هنگام ظهر به خانه ی امام جمعه و حاکم شرع شهرشان – که تقریبا بیشتر زمینهای روستاییان را از آنها ابتیاع نموده بود!!!!!!!!! و همیشه دست محبت بر سر زنان بیوه از جوانترین تا پیرترینشان می کشید !!!!!!! رفت دید به! به به ! ب . ب. به به !!! بگو دیگه مرشد، ایران ، چی دید ؟ گوش کن تا بهت بگم بچه مرشد . دید سفره ای رنگین پهن کرده اند و از پدر خانواده تا اهل و عیال همه پای سفره نشسته اند بچه مرشد. آنها که با دیدن حضور ناگهانی و سرزده ی این بیوه زن پیر جا خورده بودند ، به خود آمدند و تعارف کردند و
خانم خانه گفتند :که حاج آقا ناراحتی معده دارد نمی تواند روزه بگیرد و منم که ضعف بر من مستولی شده است . پسر بزرگم شب ادراری دارد و پسردومم دیشب تا صبح چت می کرده خسته شده است و پسر دیگرم دستش را بریده است ناخن شست دختر بزرگ بیچاره ام می خارد و خلاصه به ناراحتی ها و دردهای تک تک اعضای خانواده اشاره نمود تا ایران بداند که علت روزه نگرفتن این افراد که مبلغ دین اسلام هستند به خاطر شکم پرستی و عدم رعایت دستورات و فرامین دین نیست به خاطر بیماری است بچه مرشد. به او تعارف کردند که بیاید و با آنها غذا بخورد و ایران در حالی که از شرم سرش را پایین انداخته بود وبه گلهای فرشهای ابریشمی چشم دوخته بود آرام و آهسته و با شرم حضور گفت: من روزه ام. !!! ایران شرمنده و خجالت زده و مبهوت از آنجا برگشت بچه مرشد.
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||
|